البته که اصلا نشد برم سروقت طلا....یعنی اصلا ا این همه کار فرصت نکردم تا حالا...
به دعوت یه دوست خوب...یه همیشه دوست...برای ایام تاسوعا و عاشورا میخوایم بریم خوزستان
اگه خدا بخواد
همسری هم موافقه
دلم برای اونجا تنگ شده
برای جاده ای که سه نفره بریم با دخترک بزرگتر از قبلمون... که صندلی عقب رو کاملا بخودش و سرگرمیهاش اختصاص میده
برای شلوغیها و عزاداریهای سنتی شهر اجدادیم که توش حس غریبی ندارم
برای هوایی که بوی شرجی و سبزه و باغ و پرتقال میده برام
برای دز همیشه جاری
بری دوست خوبی که اونجاس با دخترک زیباش ...شاید این بار بشه دیدشون
السلام علیک یا ابا عبدا...
التماس دعا...
محتاجیم