ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

کلی اتفاقات و سفر و تغییر آب و هوا از سال جدید شاهد بودیم. 

کاملا بدون برنامه قبلی و یهویی 

منم خودمو سپردم به دست روزگار و کلی تغیییر رو تو خودم حل کردم. 

پشیمونم نیستم.بدم نیومد یه سری روزهام با بقیه فرق داشته باشه.برام خوشاینده 

ماه اسفند یه سر رفته بودیم جزیره طلایی آروم و تمیز 

فروردین هم با همسری راهی شدیم و چند روز متفاوت گذروندیم 

هرچند یه مشکل جسمی کلی اذیتم کرد و آثارش هنوز باقیه  

هرچند گفته ها و برخودهایی شاهد بودم که ای کاش نمیدیدم و نمیشنیدم 

هرچند هوای عالی و تمیز و سرسبزی جنوب و آب شفاف و خوشرنگ خلیج و ساعتی نگاه کردن به اون آب و نشستن تو ساحل و شام خوردن و جای عزیزان و خالی کردن صفای خودشو داره و غم رو از بین میبره ...

اما...دو سری خرید توپ کردم و کلی تنوع نصیبم شد  

امشب حدود ۳۰ نفر مهمون دارم و رستوران پیشنهاد همسری رو  به میل خودم حذف کردم و دلم خواسته خودم آشپزی کنم . 

برنامه شامم اینه: 

پلوی زعفرونی و باقالی پلو 

خوراک مرغ مخصوص 

خورش کرفس (با کرفس تازه و گوشت گوسفندی...) 

خورش کدو (با کدوی تازه)  

سالاد ماکارونی  

سالاد سبزیجات  

دسرها: 

ژله خورده شیشه 

پودینگ شکلاتی  

توصیه:بهار و با تمام وجودتون نفس بکشین و بوی طراوت و تازگی و شکوفه های درختها و چمنهاو علفهای خوشبو روحس کنین. 

آسمون صاف و آبی بالای سرتونو ببینین 

صدای آواز پرنده ها رو گوش کنین 

... 

خدایا به این همه زیبایی شکرت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد