ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

اول -سلام

بالاخره این دل من نذاشت بیکار بمونم و ننویسم.دوباره شروع کردم و این بار با بلاگ اسکای. 

هر وقت فرصت کنم میام و بروز میکنم که محتواش از دلم باشه که بر دل بشینه نه به اجبار اینکه بالاخره اینجا باید چیزی نوشت. 

یک زنم.همسرم و مادرم.شاغلم طوریکه هر روز باید بخشی از زمان وانرژی و زندگیمو بمدت چند ساعت فیکس بهش اختصاص بدم. 

راضیم اما گهگاه تندبادی به زندگی میوزه و منو با خودش میبره به یه جاهای دور که دوست دارم با خودم تنها باشم و خلوت کنم و گریزی بزنم به عقب و ببینم چی شد به اینجا رسیدم. 

اینجا میخوام از دغدغه هام بگم.از آرزوهام.از خوشیها و گله ها و شکایتها.حرفهایی که شنونده ای براش ندارم که یا بطور فیزیکی نیست یا اگه هست نمیشنوه و یا نمیخواد بشنوه. 

منم انسانم.پس حرف میزنم.با من باشید