ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

فرش

خواهری دوست داشت تنوعی به اتاقش بده و فرش جدیدی بگیره.اولش بهش پیشنهاد یه دستباف دادم گفت زیاد درمیاد برام و اینقدر نمیخوام هزینه کنم ولی از اونجائیکه تشویق من و برادر و مامان کارساز شد و ممکنه به احتمال بالایی ایشون ادامه زندگیشون در بلاد دیگه باشه(تاخدا چه خواهد) دید بدفکری نیست و میتونه چیز باارزش و بدردبخوری باشه براش.طفلک دوست داشت من همراهش باشم و منم که هی گرفتار هزار تا کارم. ولی چون این خواهری همیشه و هروقت خواستم تونستم روش حساب کنم دلم نیومد تنهاش بذارم و رفتیم سروقت بازار فرش و موفق شدیم .البته منم بی نصیب نموندم و چون نمیتونم دربرابر فرشهای خوشگل و هنرمندانه مقاومت کنم و سریع جایی برای استفاده اش پیدا میکنم یک ذرع و نیم دیگه پیاده شدم.فکر کنم از همین الان کفگیرم خورده ته دیگ!

خیلی چیزها مهم نیست!

دیروز رفتم و طلاهای تعمیری رو گرفتم.واسه آبکاری دوتا انگشتر و یک دستنبند و جوش یدونه مدال گردنی 45 تومن ناقابل پیاده شدم. 

بعد هم با سرعت نور برگشتم که همسرخان به باشگاه فوتبالشون برسن. 

حالا مهم نیست محتویات یخچال در حال ته کشیدنن و نون هم به جز دو تیکه کوچولو چیزی باقی نمونده. 

بنده هم بخاطر اینکه دخترک تنها نمونه و بیرون هم باد و سرما بیداد میکرد از خرید صرفنظر کردم و موند برای امروز. 

تروخدا میبینین واسه خرید هفتگی چقدر باید برنامه بریزم من.در این جور مواقع میگم منم مثل خیلی خانمهای دیگه چیکار دارم به خرید که وقت و فکرمو اشغال کنه؟ و یه خوش بحال بلند بالا حواله شون میکنم.

خونه تکونی سال ۹۰

و اما.... خونه تکونی ما هم رسما از دیروز شروع شد اونم با شستشوی پرده ها که البته مال پذیرایی باقی مونده.تمام پنجره ها و شیشه ها تمیز شدن.

دو تا فرش هم شامپو کشیده شد و دوسه تا پتو و روفرشی و پادری شسته شد.سرویس هاهم با جرمگیر تمیز شدن.از اونجائیکه من بیچاره کار هر کسی رو قبول ندارم باید خودم دوباره در روزهای آتی مطابق میلم این بخش رو توی برنامه داشته باشم.

اتاق دخترکم تمیز شده و دیگه کارخاصی نداره جز نصب پرده و  تغییر چیدمان تخت و پارتیشن و کمدش. هورا........... البته از همکاری دوکارگر محترم کمال تشکر رو دارم.

مونده کمدها و کابینتها رو بریزم بیرون و دوباره بچینم.یخچال و فریزر رو هم همینطور و دیوار ها و کف آشپزخونه رو بشورم.پرده ها رو اتو و نصب کنم.و کار بزرگ باقیمانده شستشوی دیوارهاست که امسال نمیدونم چرا اینقدر تیره شدن و لازمه بخارشوی عزیز رو بکار بگیرم.نتیجه اش محشره. 

دیشب از درد دست چپم بابت کشیدن  دیوار اتاق خواب نمیخوابیدم.دیوارهای هال و پذیرایی هم مونده . 

حس خوبی دارم.امسال زودتر شروع کردم و ایشالله زودتر تموم بشه.دوست دارم قاطی جنب و جوش خیابونا و خرید بشم حتی برای چیزهای جزئی نه اینکه هی به کارای ناتموم خونه بپردازم و ذوق این روزهای آخر سال رو از دست بدم. 

برنامه سفر هم با صحبتهای همسری مطابق میل من نخواهد بود.