- مرسی از لطف دوستان عزیز که نظر و پیشنهاد دادن درباره منوی شام مهمونیم.......دستتون درد نکنه.همچنان همسری اصرار داره خودمو خسته و درگیر کار اضافه نکنم و مهمونها رو ببریم تالار برای شام
- امسال از هدیه روز زن و مادر و این چیزا حرفی نشد.نه من به رو آوردم و نه همسرم چیزی گفت... عصرش که اومده بود خونه تبریک گفت برخلاف همیشه گل هم نخریده بود.
فرداش که رفتیم دیدن مادرش با یه دسته گل میخک سفید و قرمز به انتخاب دخترک دم گلفروشی که نگهداشت گفت از طرف من برای خودتم یه دسته گل انتخاب کن و من گفتم نه نمیخوام...توی دلم گفتم : این دیگه چه مدلیه؟!
((البته از زمان آشنایی ما تا بحال تمام گلهایی که برای من و مراسم و مهمونیامون و هدیه برای دوستی گرفتیم به سلیقه منه چون تعریف نباشه سلیقه من برای انتخال گل و ترکیب رنگ و تعداد و چیدمان و نوع و ...بد نیست و منو فقط قبول داره ))
از طرفی فردای مهمونی فامیلشون که من حال جسمی و روحی بسیار بدی هم داشتم و به اجبار دخترک که بسیار دوست داره ما سه تایی همراه هم باشیم زمانی که خانمها از هم به شوخی میپرسیدن چه کادویی گرفتن و من سکوت کردم و همسری هم اتفاقا شاهد بود گذشت تا فردا... دیدم همسری پیشنهاد یه تور استا.نبول دادن که با برادرم برم و رسما تحت عنوان کادوی روز زن ازش اسم برد.
خلاصه که تا چند روز دیگه با اجازه شما راهی میشیم.
دو هفته دیگه میزبان 40 نفرم و علیرغم اصرار همسرم برای رفتن به رستوران برای شام و برگشت به خونه برای ادامه پذیرایی دوست دارم خودم غذاها و دسرها رو تهیه کنم.
بهمین خاطر دنبال تهیه منوی شکیلی هستم که هم به ذائقه مهمون سنتی و سن بالا جور دربیاد هم فانتزی باشه
فعلا اینا رو توی برنامه دارم
پلوی زعفرونی – شویدپلو باقالی
خوراک مرغ یا کباب کوبیده – خورش ها: کرفس- کدو- بادمجون- لوبیا هویج (سبزیجات رو آماده کردم)
کیک مرغ - سالاد فصل و یه جور دیگه مثلا ماکارونی-کلم و هویج و کشمش
بورانی اسفناج یا ماست و خیار همراه با کشمش و گردو- ترشی
کشک بادمجون یا حلیم بادمجون یا میرزا قاسمی-بدم نمیاد خوراک لوبیا چیتی با قارچ یا سوپی ترکی مثل عدسی خودمون هم بذارم یا پیراشکی گوشت و قارچ
و امممما دسرها:
ژله بستنی و ساده و میوه ای در چند طبقه(بخاطر تعداد بالا) یا خورده شیشه- پودینگ موز/توت فرنگی
از دوستان عزیز درخواست یاری دارم برای پیشنهاد بهتر و صدالبته کم دردسرتر دسر و سالاد و پیش غذا
منتظر یاری سبزتان هستم!!!
خیلی حرفا هست واسه گفتن درباره وجود پربرکتت مادر
خیلی بیشتر از حد تصور من
هرچند 5 ساله منم مادر شده ام
ولی تو مادر صبور و زحمتکش و بی توقع و متواضع مهربون و خیرخواه و خوش قلب و با گذشت کجا و من بیحوصله خسته متوقع کجا...
حالا که به گذشته فکر میکنم بعضی چیزها یادم میاد که چطور ما 4 تا بچه رو دور از پدرمون با کمترین امکانات توی اون زندگی بارها شروع کرده از صفر بخاطر ج ن .گ و دربدری و مها*جرت مثل گربه به دندون میگرفتی و نمیذاشتی حسرت چیزی به دلمون بمونه...بهترینها رو برامون تهیه میکردی...خودت در اوج جوانی و زیبایی...این همه غربت و تنهایی و سختی کشیدی تا ما مثل بچه های عادی سال به سال درسمونو خوب بخونیم.همیشه بشیم شاگرد اول. بهترین لباسو تن کنیم.بهترین غذا و خوراک رو برامون آماده کنی و .... خیلی خیلی بیشتر از بچه های عادی که دور و بر ما بودن به ما رسیدی
شاید حافظه ام یاریم نده...شاید خیلی لطفهاتو فراموش کرده باشم...شاید هنوز عقلم به خیلی جاها قد نده...شاید شرایط زندگی اون موقع و بحرانها رو هیچ وقت نتونم درک کنم...شاید هیچ وقت نتونم لحظه ای جای اون روز تو رو با خودم عوض کنم...نه نمیتونم
فقط اینو میدونم که خیلی حقها به گردن من داری که هیچکدومو نمیتونم ادا کنم...آرزوم اینه که همیشه دلت مثل لبت خندون باشه...همیشه آرامش داشته باشی..سلامت باشی تا ابد .آمین!
هرکجا از تو ستایشهاست هر کجا مهر تو جان پرور
هرکسی بی تو دل افسرده با توام مادر مادر مادر
ای که در زیر قدمهایت آن بهشتی که خدا گفته است،هست و
این را نه فقط اینجا هرکسی در همه جا گفته است
هرچه گشتم که کنم پیدا هدیه ای در خور تو مادر
بهترین هدیه همان جان بود که تو دادی چکنم دیگر
پیش تو امده ام اکنون هدیه ای یافته ام آخر
هدیه ام اینکه به تو گویم روز و شب مادر مادر مادر