ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

خوب...خدارو شکر  

مامان اومد...سرحال و پرانرژی  

دیروز چقدر مهمون داشتیم.امروز و فردا و .... روزهای دیگه هم .

آخه مامان خودش خیلی آداب اجتماعی رو بجا میاره و مردمیه. 

خدایا شکرت.سفر همه مسافراتو بی حادثه و بی خطر قرار بده 

و اما...این روزها همسری کمرنگترین نقشهای خودش رو در خونه و پررنگترین نقشهای کاری و مسئولیت و اجتماعیشو داره تجربه میکنه. 

امان از این انتظار بدجور و کشدار که توی این چند سال هیچ وقت نتونستم برای خودم حلش کنم و بی اعتنا باشم. 

عجیبه که خودم میدونم خیلی چیزها رو نباید انتظار داشته باشم چون برآورده نمیشه ولی بدلیل علاقه و تعهد و اهمیت زندگی مشترک و همسر و بچه و ... باز میشم مثل یک زن سنتی منتظر شوهر 

حالا این انتظارات ممکنه چند ساعت وقت گذاشتن وحضور بیشترش توی خونه،رفتن به یه مهمونی دلچسب یا یه تفریح دلنشین یا کمک توی خرید خونه و تدارک برنامه پذیرایی باشه نه اینکه فکر کنین اون بنده خدا ممکنه چیکار بکنه... 

بهرحال ایشون استقلال کامل برای من قائل شدن ولی من چیکار کنم بدون ایشون یه پای برنامه های زندگیم میلنگه و عملا کاری نمیتونم بکنم.این با وابستگی فرق دار ه ها!

سفر حج

دیشب صدای مامان رو از بهترین جای ممکن شنیدم:رو به خونه خدا و زیر ناودون طلا 

 و مامان میگفت هر آرزویی داری بکن! 

و من چقدر دلم لرزید... 

چقدر دوست داشتم کاش همون موقع اونجا بودم و آروم میشدم 

چقدر این روزها با آرامش فاصله دارم... 

امروز مامان برمیگرده و خاطره این سفر خوش برای همشه توی ذهنش باقی میمونه...

حال و احوال ما

خوب به اطلاعتون برسونم اون پست قبل قبلیه بود که نوشتم اوضاع روحیم خوب نیست و قاطی کرده بودم الان شکر خدا خوبم.اوضاع تحت کنترله الان.  

این قانون که برای خودم دارم و میتونم هر از گاهی دور و برم رو چک کنم که با اونچه باید، چقدر فاصله هست مثل این می مونه که میتونم اختیار اموری رو به کنترل خودم دربیارم واین یعنی تسلط و عدم تسلیم به شرایط مگه اینکه واقعا شرایط جاری بهترین باشه که با فکر و دلیل موجه بپذیرم. 

در حال حاضر مسئولیت دارم شدییییییییید تا مامان بیاد .

مامان سفر مکه است و وسط همین هفته ایشالله برمیگرده 

هم برنامه مهمونی و بازدید  رو داریم و هم برنامه مهم نامزدی خواهر کوچیکه (اگه خدای بزرگ باز هم هوای ما رو داشته باشه و به بهترین شکل برگزار بشه) 

********************************* 

پریشب زیتون پرورده ای درست کردم توپپپپپپپپپپپپپپ.عالی دراومد.دیروز با ماهی تست شده سرو کردیم مشکل پسندها خوششون اومده بود و ظرف روی میز خالی شد. 

********************************* 

از مهمونی هفته قبل کلی میوه اضافه اومده بود.مقادیر قابل توجهی به منزل مادرشوهر ارسال شد باز هم ۲ جعبه کیوی مونده بود بسرم زد ترشی کنم خواهری پیشنهاد خشک کردن داد و منم بدم نیومد و انجام شد. 

******************************* 

دیدین یه وقتایی مجبورین به حکم اجبار با بعضیا رفت و آمد کنین که اگه دست خودتون باشه عمرا براشون وقت بذارین؟منم از این رفت و آمدهای مزخرف دارم.شاید نسل جدید (بچه های ما)که براحتی از الان هر چیزی رو نمیپذیرن تغییر توی این قانونها بدن.البته اگه افراط نکن خوبه