ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

عدالت!!!

- آی پد پیدا شد.(ببخشین آلما جون) چهارشنبه شب گذشته مهمون داشتیم و ازم عکس عروسی خواهری رو خواستن که همش روی آی پد دخترکه و من گفتم متاسفانه الان چیزی ندارم.نیم ساعت بعد دخترک هوراکشون از توی اتاقش اومد بیرون که گمشده پیدا شده...من و دخترک و همسر بسیار خوشحال شدیم.روی کفی صندلی زیر میز دخترک بود یعنی اصلا در معرض دید نبود و گرنه من با نظافت اتاقش حتما می یافتمش.خلاصه که خدا خوشحالتون کنه ما کلی خوشحال شدیم. 

- یک شیشه ترشی مخلوط از مامان رسید.الهی شکر...اما خودم باید دست به کار شم 

- دیروز یه روز پر از فعالیت رو گذروندم.از صبح که ماشین استارت نخورد و من و دخترک رفتیم اداره و مهد تعطیل شد.باشگاه رفتم و حسابی به روال چند جلسه اخیر به جبران پرخوری در عید خیلیها حتی مربیمون ما هم جریمه شدیم و هرجلسه دمبل میزنیم و کلی کار اضافه میکنیم .یعنی میترکونیم ها!!!بعد از اداره هم دخترک خوابش گرفته بود توی اداره و بچه به بغل تا یه جاهایی رفتیم.بعد آژانس گرفتم.توی خونه جوگیر طراوت هوای بهاری شدم و بعد از پهن کردن یه بغل بار ماشین لباسشویی و عطر لاله پودر پروس که توی حیاط پیچید کلی با دخترک قایم موشک و گرگم به هوا و توپ بازی کردیم و تابش دادم.بعد هم اومدم کف آشپزخونه رو شستم و دلم خنک شد که تمیزه.وقتی هم خواستم کمی دراز بکشم باز دخترک نذاشت و بازی دوباره.شام در حال پختن بود که دم غروب هم رفتم خرید واسه یخچال و کلی خرید کردیم با دخترک.اومدیم خونه دخترک با بابا رفتن حموم وقتی اومدن میز شام اماده بود.لباسشو تنش کردم و شام خوردیم.موهاشو خشک کردم و خوابوندمش.دیدیم به به ...همسری میز جمع کرده و داره ظرف میشوره.باور کردنی نبود ولی به روی خودم نیاوردم که فکر کنه کار خیلی مهمی داره میکنه.من اینکارو در طول روز و شب چندین بار انجام میدم.متاسفانه اصلا عادت به پر کردن ماشین و شستن یکباره ظروف ندارم و هرکاری کردم نتونستم این عادتو ترک کنم.تا چندتیکه ظرف جمع میشه سریع میشورم.ظرفا که تموم شدن و منم کمکش  آبکشی کردم رفتم واسه خواب..... 

صبح که بلند شدم دیدم نخیر کمره بلند نمیشه و بسختی از تخت جدا شدم.الانم درد دارم و توی صدام هم مشخصه .اونوقت با این روزهای معمولا اینجوری که شرحش رفت از خودم بپرسم چرا اینقدر خستم و کمرم واسه چی درد گرفته؟! 

در این راستا کمی هم به نقش پررنگ همسر در امور خونه فکر کنین که بواسطه کارطاقت فرسای مالی دوسه روزه اخیر و دیرخوابیدنهاش دیروز نیم ساعت بعد از بنده اومدن خونه و تا اذون مغرب خواب بودن و ما اجازه ندادیم یه پشه بالای سرشون بره مبادا بیدارشون کنه.بعد هم دوش گرفتن و شام میل کردن....این بود انشای من درمورد عدالت در بین اعضای خانواده

این روزهای بهاری....

- 

خواهری برگشت به کشورش و زندگی دو نفره شو از سر میگیره.خداروشکر پروازاش خوب بوده

این بار مثل دفعه اول نبود رفتنش و تحمل جای خالی پشت سرش. خیلی محکم و خودمونی درحالیکه سعی کردم با خنده و شوخی باشه همو بوسیدیم و بای بای کردیم.ولی طفلک اون بغض توی گلوش حسابی معلوم بود دیگه... خدایا به خودت سپردمش

آی پد دخترکمون چند روزه نیست که نیست.انگار آب شده.هرجا که به فکرمون میرسه رو چک کردیم ولی خبری نیست.این آی پد مینی سه روز بعد از خریدنش افتاد زمین  و شیشه اش کمی شکست.ما هم بلافاصله بردیمش اپل استور و اطلاعاتشو بکاپ گرفتیم و یه دونه نو بهمون دادن. این کارم برامون 260-70 دلار آب خورد.بعبارتی این آی پد حدود 3 میلیونی برامون دراومد دیگه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

ترشیهام تموم شدن. مخلوط ، موسیر ، بادمجون،آلبالو و.... تهشون دراومد.راستش امسال هم سیرترشی گذاشتم.حالا هم هوس کردم خودم دست به کار شم و کمی درست کنم.چکنیم دیگه ما از عاشقای ترشی هستیم.

 عجب روزهای بلندی ...جون میده واسه عملی کردن نقشه ها....البته حضور دخترک و استراحت بعدازظهرش خیلی مانع کارهام میشه

باید بگم روزهای خوبیه و کاش همینطور بمونه منهای حس بد رفتن خواهرم که فرداس 

تنوع خوبی بود اومدنش و البته کلی براشون گرون تموم شد بخاطر جور شدن ناگهانی 

خدایا ممنونم با تمام وجود