ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

فرشته کنار من

دلم میسوزه برای تمام روزها و ساعتهایی که با بیرحمی و در برابرش تحمل و صبر سپری میشن. 

تمام ساعاتی که میتونن با حضور یه فرشته مهربون که نمیدونم به چه حساب به این خونه پا گذاشته و رنگ و لعاب میده به این زندگی...پررنگ و پر از مزه مزه کردن شیرینی حضورش باشن تلخ و سیا ه وخاکستری میشن. 

ساعاتی که دلت میخواد از طول عمرت بهرقیمتی حذفشون کنی حتی به قیمت گزاف وقف خودت .  

و با جون و دل قیمت رو میپردازی که فرشته زندگیت غم به دلش و اشک به چشمش نشینه یه وقت. 

فرشته من ببخش که دیگه نتونستم گریه نکنم. ببخش اون چشمای عمیق و زیبا که هیچ وقت نفهمیدم وقتی غرق دنیای توشون شدم منو به کجاها بردن و جه چیزها نشونم دادن رو دنبال خودم نگران و دلواپس کشوندم و تو هی دنبال چشمای من میگشتی که ... داری گریه میکنی؟! 

فرشته من اشکی بود و ریخته شد و غم درونم رو شست. 

 من با تو خوشبختم.من با تو دارم زندگی میکنم همینجا در حریم نفسهای گرمت