ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

عکس پاس

خوب... سفر به جزیره که بخاطر نبودن مدیرعامل همسری در شرکت و ماموریت خارج از کشورشون و احساس تعهههههههدایشون (محکم بخونین خواهش میکنم) عملا مالیده شد.راستش اول گفتم اگه نیاد من و دختری میریم دیدم اصلا حسش نیست دست تنها برم. توی این گرمای سوزان دختری حتما مایو پوشیده تشریف میبرن با پدرشون توی آب شورها (بقول خودش) و یه شنای توپ میکنن پدر که نباشه شنا نخواهد چسبید.باور کنین!بسکه اینها ادا درمیارن و همدیگرو زیر شنهای ساحلی مرطوب دفن میکنن تا خنکشون بشه. 

بعد هم که من اصلا نمیتونم با حضور دخترک دل سیر بازارها رو بگردم و هی دغدغه تشنگی و دستشویی و خستگی ایشونو دارم و زمان رو از دست میدم .پس کیش تعطیللللل!فعلا نخواهیم رفت. 

- دیروز بعد از نود و بوقی! دختری رو بردم برای پاسپورتش عکس بندازیم.هم باید پاسشو جدا میکردیم و هم یه عکس عین ننه نقلی باید مینداخت با حجاب کامل در حد گردی صورتش فقط معلوم باشه!راستش شرایط عکس رو خوندم و همسری هم گفت من باور نکردم ولی دیروز مسئول آتلیه اول سن دختری رو پرسید بعد هم گفت بالای ۴ سال باید عکس با حجاب کامل باشه.ما هم اولین روسری اجباری رو دیروز سر دخترمون کردیم دیگه.چاره ای نیست.هی این همسری بیچاره ۲-۳ سال پیش میگفت بیایین برین خارج از کشور زندگی کنین کار میکنم پول میفرستم براتون.من مخالفت کردم که این زندگی نیست دیگه.حالامونو فدای آینده تحصیلی و زندگی دخترمون کنیم که چی بشه!حالا یواش یواش باید خیلی اجبارها رو بپذیریم.خیلی کله شقق بودم نه!؟

نظرات 2 + ارسال نظر
ساینا!. چهارشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:49 ب.ظ

جدی باید با روسری باشه؟؟سن تکلیف پس چی؟خودشون هم قبول ندارن انگار...

زویا چهارشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:58 ب.ظ http://zoya31.blogfa.com

دختری هم مثل مادرش یاد میگیره چطور با شرایط کنار بیاد. منهم بودم کار شما را میکردم مگر اینکه همسر هم باهام میومد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد