ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

گردو

خونه که برم میخوام با اون جاروی دسته بلند حیاط رو جارو کنم 

اون هفته حسابی شستمش و برقش انداختم 

ولی همسری روز جمعه حسابی درخت گردو رو تکوند .ازپایین از بالای پشت بوم.از زاویه های مختلف.و امسال بالای ۵۰ تا گردو زیر درختمون داشتیم که با ذوق و شوق فراوون جمعشون میکردیم  

پارسال گردوی ما ۳-۴ تا بیشتر نداد چون هنوز خیلی بچه بود ولی امسال ما رو سورپریز کرد 

با وجودیکه مقدار قابل توجهی مغز و گردو از اردبیل خریدیم و برادر عزیزم هم گردوی تازه امسال برام آورده ولی این محصول لذت خاص خودش رو داره. 

شرمنده که نمیتونم تقدیم کنم 

حالا فهمین چرا باید حیاط خونه رو جارو کنم؟! 

سیاهی این روزهای زندگی رو سعی میکنم با سپیدی تفکرات مثبت و بی خیالی و عشق به دخترم و خوشیهایی که ممکنه انتظار منو در آینده بکشن در خودم  حل میکنم.کاری بس بزرگ و پیچیده است که به قیمت پرداخت جوانی و لذت بردن از اکنون و صرف انرژی زیاد ممکنه. 

من میخوام زندگی کنم جوری که فکرشو میکردم و اجازه نمیدم فدای خودخواهی کسی بشم که فکر نمیکردم بجای بودن در کنارم روزی در مقابل من قرار بگیره 

من مبارزه میکنم و محکمم 

اگر همه چیز سفید نیست عیبی نداره خاکستری هم رنگ خداست!

مهمونهای اجباری

یک مهمونهای نچسبی دارم من امشب.اه اه اه...اجباری 

وای فکر میکنین من کی هستم که اینجور ازشون میگم 

ولی اگه میشناختید حقو به من میدادین 

یه وقتایی شنیدم میگم سک صفت داره ...صفت نداره حکایت اینهاس 

خدابخیر بگذرونهیعنی تا شب اینجوریم من